خداحافظی

ساخت وبلاگ
  باران که می بارد ، بعضی ها دلشان می گیرد وخیلی ها شاعر می شوند. آخر تازه یادشان می افتد که احساسات فطری پاک و زلالی هم هست که در لابه لای افکار مادّی و تکراری روزمره ، فراموشش کرده بودند. وقتی باران خداحافظی...
ما را در سایت خداحافظی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aligdztaranoom بازدید : 130 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 15:50

بچه که بودم تابستونا ظهر خواب معنایی نداشت یعنی بیشتر بچه های اون موقع این اینقد شر و شیطون بودن که اکثرا اعضای خانواده نبودنشون تو خونه رو بهتر میپسندیدن تا بودنشون.. تقریبا هر روز  تو باغ خانه پدربز خداحافظی...
ما را در سایت خداحافظی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aligdztaranoom بازدید : 185 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 15:50

شب بود، من شاید ده یا یازده سالم بودم، خوابیده بودم که یهو با صدای ناله و بیداد، بیدار شدم، صدای پدر، مادر و خواهرم، جیغ مادر و التماسهاش از خدا، اه و بیداد پدرم، صدا از حیاط بود، خودم رو رسوندم به حی خداحافظی...
ما را در سایت خداحافظی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aligdztaranoom بازدید : 116 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 15:50